٥١

یکی از آن‌ها گوید: «به راستی من (در دنیا) همنشینی داشتم.

— Hussein Taji Kal Dari

٥٢
که (پیوسته) می‌گفت: آیا (واقعاً) تو از باور‌کنندگان (بعث و قیامت) هستی؟!

— Hussein Taji Kal Dari

٥٣
آیا وقتی‌که مردیم و خاک و استخوان‌های (پوسیده) شدیم، (زنده می‌شویم و) کیفرمان می‌دهند؟!»

— Hussein Taji Kal Dari

٥٤
(او به دوستان بهشتی‌اش) گوید: «آیا شما می‌توانید (به دوزخیان) بنگرید (و از او خبری بگیرید)؟!»

— Hussein Taji Kal Dari

٥٥
پس (چشم برگرداند و) نگریست، ناگاه او را در میان دوزخ دید.

— Hussein Taji Kal Dari

٥٦
گوید: به الله سوگند، نزدیک بود که مرا به هلاکت افکنی.

— Hussein Taji Kal Dari

٥٧
و اگر نعمت پروردگارم نبود، من (نیز) از احضار شدگان (دوزخ) بودم.

— Hussein Taji Kal Dari

٥٨
(سپس به دوستان بهشتی خود گوید:) آیا ما (هرگز) نمی‌میریم (و در بهشت جاودان هستیم)

— Hussein Taji Kal Dari

٥٩
جز همان مرگ نخستین خود، (دیگر مرگی به سراغ‌مان نخواهد آمد) و ما (هرگز) عذاب نخواهیم شد؟!

— Hussein Taji Kal Dari

٦٠
بی‌گمان این همان کامیابی بزرگ است!

— Hussein Taji Kal Dari

Notes placeholders