١١

قوم فرعون، آیا آن‌ها نمی‌ترسند؟!

— Hussein Taji Kal Dari

١٢
(موسی) گفت: «پروردگارا! من می‌ترسم که مرا تکذیب کنند!

— Hussein Taji Kal Dari

١٣
و سینه‌ام تنگ گردد و زبانم باز نشود، پس (برادرم) هارون را (نیز) رسالت ده (تا مرا یاری کند).

— Hussein Taji Kal Dari

١٤
و آن‌ها بر (گردن) من (ادعای) گناهی دارند، پس می‌ترسم که مرا بکشند».

— Hussein Taji Kal Dari

١٥
(الله) فرمود: «چنین نیست، پس شما هردو با آیات ما بروید، یقیناً ما با شما شنوندگان هستیم.

— Hussein Taji Kal Dari

١٦
پس (به نزد) فرعون بروید، و بگویید: «ما فرستادۀ پروردگار جهانیان هستیم،

— Hussein Taji Kal Dari

١٧
که بنی اسرائیل را با ما بفرست».

— Hussein Taji Kal Dari

١٨
(فرعون) گفت: «آیا ما تو را در کودکی نزد خود پرورش ندادیم، و سال‌هایی از عمرت را در میان ما نگذراندی؟!

— Hussein Taji Kal Dari

١٩
و (بالاخره) آن کارت را (که نبایست انجام می‌دادی) انجام دادی، و تو از ناسپاسانی».

— Hussein Taji Kal Dari

٢٠
(موسی) گفت: «(من) آن (کار) را آنگاه انجام دادم که من از بی‌خبران بودم.

— Hussein Taji Kal Dari

نکته: سعی کنید با آن پیمایش کنیدctrlK

Notes placeholders