(و به او دستور دادیم) که زرههای بلند (و فراخ) بساز و در بافتن (حلقهها) اندازه نگه دار، و کار شایسته انجام دهید، همانا من به آنچه انجام میدهید؛ بینا هستم.
و برای سلیمان باد را (مسخر ساختیم) که صبحگاهان مسیر یک ماه را طی میکرد، و شامگاهان مسیر یک ماه را، و چشمۀ مس (مذاب) را برایش روان ساختیم، و از جن کسانی را (مسخر کردیم) که به فرمان پروردگارش در پیش او کار میکردند، و هر که از آنان که از فرمان ما سرپیچی میکرد، او را از عذاب آتش سوزان میچشاندیم.
(سلیمان) هر چه میخواست (جنها) برایش میساختند: از (قبیل) معبدها، و تمثالها، و کاسههایی (غذا خوری) همچون حوضها، و دیگهای ثابت (که از بزرگی قابل حمل و نقل نبود، و به آنها گفتیم:) ای آل داوود! سپاس (این همه نعمت را) به جا آوردید، و اندکی از بندگان من سپاسگزارند.
پس چون مرگ را بر او (= سلیمان) مقرر داشتیم، (کسی) آنها را از مرگش آگاه نساخت؛ مگر جنبندۀ زمین (= موریانه) که عصایش را میخورد، پس چون (بر زمین) افتاد، جنیان دریافتند که اگر غیب میدانستند در (آن) عذاب خوار کننده نمیماندند.
همانا برای (قوم) سبا در مساکنشان نشانهای بود، دو باغ (بزرگ) از راست و چپ، (و به آنها گفتیم:) از روزی پروردگارتان بخورید و برای او شکر گزارید، شهری است پاکیزه، و پروردگاری آمرزنده.
پس آنها روی گرداندند، آنگاه سیلی ویرانگر را برآنها فرستادیم، و دو باغ (پر میوه) شان را به دو باغ (بی ارزش) با میوههای تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از (درخت) کنار مبّدل ساختیم.
و میان آنها و قریههایی که برکت داده بودیم، قریههایی (آباد و) به هم پیوسته (بر سر راه) قرار دادیم، و در (میان) آنها آمد و رفت مقرر داشتیم (و به آنان گفتیم:) در این (آبادیها) با امن (و امان) شبها و روزها سفر کنید.
پس گفتند: «پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفکن» و بر خویشتن ستم کردند، پس ما آنها را داستانهایی (برای عبرت دیگران) قرار دادیم، و آنان را سخت پراکنده (و متلاشی) ساختیم، بیگمان در این (ماجرا) برای هر صبر کنندۀ سپاسگزاری نشانههایی است.