٢١

(فرشته) گفت: «این گونه است، پروردگارت فرموده است: این (کار) بر من آسان است، و او را برای مردم نشانه‌ای قرار می‌دهیم، و (نیز) رحمتی از سوی ماست، و این امری است انجام یافته».

Hussein Taji Kal Dari

٢٢
پس (مریم) به او باردار شد، آنگاه با او به جایی دور دستی (رفت و از مردم) کناره گرفت.

Hussein Taji Kal Dari

٢٣
پس درد زایمان او را به سوی تنۀ (درخت) خرمایی کشاند، گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم، و به‌کلی از یادها رفته (و فراموش شده) بودم».

Hussein Taji Kal Dari

٢٤
ناگهان از (سمت) پایینش (فرشته یا عیسی) او را صدا زد که: «غمگین مباش، به راستی پروردگارت زیر (پای) تو چشمه‌ای (جاری) قرار داده است.

Hussein Taji Kal Dari

٢٥
و (این) تنۀ (درخت) خرما را به طرف خود تکان بده، (که) رطب تازه‌ای بر تو فرو می‌ریزد.

Hussein Taji Kal Dari

٢٦
پس (از آن) بخور و (از آب چشمه) بنوش، و دیدگان را (به این مولود) روشن دار، پس اگر کسی از انسان‌ها را دیدی (با اشاره) بگو: «همانا من برای (الله) رحمان روزه (سکوت) نذر کرده‌ام، لذا امروز با هیچ بشری سخن نمی‌گویم».

Hussein Taji Kal Dari

٢٧
پس (مریم) در حالی‌که او (= عیسی) را برداشته بود، نزد قومش آمد، گفتند: «ای مریم! به راستی کاری (بسیار) زشت (و شگفت انگیزی) انجام داده‌ای!

Hussein Taji Kal Dari

٢٨
ای خواهر هارون! پدرت مرد بدی نبود، و مادرت (نیز) زن بدکاره‌ای نبود!».

Hussein Taji Kal Dari

٢٩
پس (مریم) به او (=عیسی) اشاره کرد، گفتند: «چگونه با کسی‌که کودکی است در گهواره، سخن بگوییم؟!»

Hussein Taji Kal Dari

٣٠
(عیسی) گفت: «من بندۀ الله هستم، به من کتاب داده، و مرا پیامبر قرار داده است.

Hussein Taji Kal Dari

Notes placeholders