(ذوالقرنین) گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من قرار داده (از قدرت و ثروت) بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد میکنید) پس مرا با نیرو یاری کنید، تا میان شما و آنها سدّ محکمی بسازم.
قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید، (و روی هم بچینید)» تا وقتیکه کاملاً میان دو کوه را برابر کرد (و پوشانید)، گفت: «(در اطراف آن آتش بیفروزید) و در آن بدمید» (آنها دمیدند) تا وقتی قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد. گفت: «(اکنون) مس ذوب شده برایم بیاورید؛ تا بر روی آن بریزم».
(آنگاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است (و تا الله بخواهد پا برجا میماند) اما هنگامیکه وعدۀ پروردگارم فرا رسد، آن را درهم میکوبد، و وعدۀ پروردگارم حق است».
و در آن روز (که جهان پایان میپذیرد) ما آنها را (چنان) رها میکنیم که در هم موج میزنند، و در شیپور دمیده میشود، سپس ما همه را (در یکجا) جمع میکنیم.