و من به شما نمیگویم که گنجهای الله نزد من است، و غیب هم نمیدانم، و نمیگویم که من فرشتهام، و (نیز) نمیگویم کسانیکه در نظر شما حقیر میآیند، الله به آنها خیری نخواهد داد، الله به آنچه در دلهای آنان است آگاهتر است، (و اگر آنها را طرد کنم) قطعاً آنگاه از ستمکاران خواهم بود».
و اگر الله بخواهد شما را گمراه سازد، و من بخواهم شما را نصیحت کنم، نصیحت من سودی برای شما نخواهد داشت، او پروردگار شماست، و (همه) به سوی او بازگردانده میشوید».
آیا (مشرکان) میگویند: (پیامبر) آن قرآن را بافته (و به الله نسبت داده)است؟ (ای پیامبر!) بگو: «اگر من آن را بافته باشم، پس گناهم بر عهدۀ من است، و من از گناهانی که شما میکنید؛ بیزارم».
و (نوح) کشتی را میساخت، و هرگاه گروهی از اشراف قومش بر او میگذشتند، او را مسخره میکردند، (نوح) میگفت: «اگر ما را مسخره میکنید، پس ما (نیز) شما را مسخره خواهیم کرد؛ همین گونه که مسخره میکنید،
(این حالت همچنان ادامه داشت) تا زمانی که فرمان فرا رسید، و (آب از) تنور جوشیدن گرفت (به نوح) گفتیم: «از هر جفتی (از حیوانات) دوتا (نر ماده) در آن (کشتی) برگیر، و (همچنین) خاندانت را؛ جز کسیکه وعدۀ (هلاک) قبلاً بر او مقرر شده است، و (نیز) کسانیکه ایمان آوردهاند (را برگیر)» و جز عدۀ اندکی همراه او ایمان نیاوردند.